اسباب نزول
اَسْبابِ نُزول، اصطلاحی در تفسیر قرآن، و عنوان رشتهای از علوم قرآنی. «اسباب» جمع «سَبَب» به معانی رشته، وسیله، طریقه و رابطه (نک : ابن منظور، مادۀ سبب)، و «نزول» مصدر است به معانی فرود آمدن و اقامت کردن (نک : همو، مادۀ نزل؛ نیز نک : ریپین، 12-14). در اصطلاح «اسباب نزول» نیز همان معانی لغوی و عرفی لحاظ شده، و معانی فلسفی «سبب» و معانی عرفانی «نزول» و جز آن مورد نظر نبوده است (نک : حسینی، 30-31).
آغاز کاربرد اصطلاح اسباب نزول به دقت دانسته نیست. این اصطلاح که در نخستین آثار امامیه به صورت «اسباب التنزیل» عنوان شده (نک : «تفسیر»، 4)، در جرجانی تدریجی در عرف صاحبنظران علوم قرآنی به صورت «اسباب نزول القرآن» یا «اسباب النزول» مصطلح گردیده (نک : ریپین، 14-15)، و عنوان رشتهای از علوم قرآنی قرار گرفته است (نک : فخرالدین رازی، اسرار...، 39؛ زرکشی، 1/ 22؛ سیوطی، الاتقان...، 1/ 107).
علم اسباب نزول دانشی است که از اوضاع و شرایط و زمان و مکان نزول آیات و سور قرآنی و زمینهها و داستانهای مربوط به آن بحث میکند (نک : حاجی خلیفه، 1/ 76؛ نیز نک : تهانوی، 1/ 24، 26). مسائل این علم را مجموعۀ روایات اسباب نزول یا «شأن نزول» آیات (برای این اصطلاح، نک : «مقدمة...»، 174) تشکیل میدهند. فایدۀ این دانش، فهم درستتر و آسانتر مضامین آیات قرآنی است و علمای قرآن و محدثان در مقام تفصیل، فواید متنوع و گوناگونی را برای معرفت اسباب نزول قرآن برشمردهاند (نک : زرکشی، 1/ 22-29؛ سیوطی، همان، 1/ 107-110؛ زرقانی، 1/ 102-107؛ صابونی، 19-24). به عکس، علمای اصولی، ظاهراً از آنجا که روایات اسباب نزول را نوعاً بیاعتبار، و بهرۀ استنادی آنها را ناچیز یافتهاند، از دیرباز، معرفت اسباب نزول را بیفایده انگاشته، و روایات اسباب نزول را از نظر ارزش استنادی همارز اخبار تاریخی پنداشتهاند (فخرالدین رازی، همانجا؛ زرکشی، 1/ 22؛ سیوطی، همانجا؛ نیز نک : فخرالدین رازی، التفسیر...، 28/ 119)؛ در حالی که علمای حدیث به اتفاق، روایات تفسیری منقول از صحابه و تابعان را، دستکم در باب اسباب نزول، در حکم احادیث نبوی دانستهاند (نک : سیوطی، تدریب...، 191-193). علاوه بر این، گزارش صحابه و تابعان از اوضاع و شرایط نزول آیات و سور قرآنی، درواقع از مقولۀ شهادت و نه روایت است (نک : واحدی، 16) و از اینرو، برخی برآنند که نباید همانند دیگر روایات، درجهبندی و عنوانگذاری شوند (حسینی، 36-37)؛ چنانکه مفسران قرآن، از صدر اول تا کنون، روایات اسباب نزول را به نشانۀ پذیرش و اعتبار در تفاسیر خود درج کردهاند (زرکشی، 1/ 158). از آن گذشته، به فرض یکسان گرفتن آنها با دیگر روایات نیز، روایات اسباب نزول با توجه به کارآیی و اهمیتی که دارند، تنها به علت ضعیف بودن اسنادی غالب آنها، نباید الزاماً کنار گذاشته شوند و طبق موازین علم الحدیث، راههایی برای جبران ضعف اینگونه روایات میتوان یافت (نک : سیوطی، «لباب...»، 5-6؛ حسینی، 41-45).
تعریف اصطلاح اسباب نزول نزد متقدمان با تعریف مصطلح آن نزد متأخران متفاوت است (نک : دهلوی، 61). صحابه و تابعان هیچگاه مقید نبودهاند که تعبیر «نزلت فی کذا» را منحصراً دربارۀ حادثه یا واقعهای که در زمان نزول یک آیه با مجموعهای از آیات قرآنی روی داده، و آن حادثه و واقعه سبب نزول آن آیه یا آیات بوده باشد، به کار ببرند (نک : زرکشی، 1/ 31-32). گاه استنباط حکمی از آیهای توسط پیامبر اکرم(ص) را حکایت میکنند و گاه استشهاد و تمثیل آن حضرت و صحابۀ ایشان را به آیاتی از قرآن مطرح مینمایند؛ در مواردی موافقت حدیث را با مراد و معنای آیهای منظور دارند. در برخی موارد بیان مکان نزول آیه یا آیاتی را مقصود دارند و در مواردی دیگر مراد آیات را از بعضی «مبهمات قرآن» که رشتهای جداگانه در علوم قرآنی است (نک : سیوطی، الاتقان، 4/ 93-118)، توضیح میدهند. گاه از فضیلت سور یا آیاتی سخن میگویند و گاه چگونگی امتثال پیامبر اکرم(ص) را از اوامر الٰهی مندرج در آیات قرآن کریم وصف میکنند و مضامین قرآن را با سیرۀ نبوی مطابقت میدهند. گاه نمونههایی را از عرف و عادت مشرکان و یهودیان تحت عنوان اسباب نزول میآورند و گاه بعضی از مضامین مشکل قرآنی را تحت این عنوان توجیه میکنند (دهلوی، 61-63). به همین جهت است که مشاهده میشود، در بسیاری از موارد، مفسران اسباب نزول قرآنی را با موضوع و مضمون آنها خلط میکنند (صالح، 141) و غالباً چندین سبب برای یک آیه یا مجموعهای از آیات ذکر میکنند (زرکشی، 1/ 31؛ دهلوی، 63). این طرز تلقی از «اسباب نزول» تا روزگار واحدی (د 468ق) همچنان رواج داشته، و بیان واحدی که اسباب النزول خود را «جامع اسباب» معرفی میکند، ناظر به همین دریافت و برداشت متقدمان از اصطلاح است و بر مبنای آن، مثلاً ماجرای لشکرکشی ابرهه به مکۀ معظمه که 40 سال پیش از آغاز نزول قرآن رخ داده است، میتوانسته سبب نزول سورۀ فیل بوده باشد (نک : واحدی، 396؛ قس: سیوطی، «لباب»، 5).
در دیدگاه متأخران، اصطلاح اسباب نزول، بنا به تعریف، تنها روایاتی را در بر میگیرد که در آنها تصریح شده باشد به اینکه «سبب نزول هذه الآیة کذا» یا بلافاصله پس از گزارش حادثهای یا طرح سؤالی، عبارت «فنزلت الآیة» در آنها قید شده باشد (قطان، 85). سیوطی که «لباب النقول» وی سرفصل و شاخص عمدۀ این تحول است. در مقدمۀ کتاب خود، «سبب نزول» را چنین تعریف میکند: «انه مانزلت الآیة ایام وقوعه» (همانجا). بنابراین، از دیدگاه سیوطی و دانشمندان همروزگار وی، سبب نزول عبارت است از حادثه یا سؤالی که همزمان با وقوع با طرح آن، آیه یا آیاتی از قرآن کریم نازل شده باشد، و دیگر اقسام روایاتی که بیانگر لوازم و متعلقات نزول یا مشتمل بر مصادیق و موارد تطبیق آیات قرآتی باشند، از این تعریف بیرونند، و اسباب نزول به شمار نمیآیند (نک : صغیر، 56؛ قس: زرقانی، 1/ 108).
چنانکه، «معرفت اسباب نزول» نیز نزد متقدمان، به حفظ و ضبط روایات اسباب نزول محدود بوده، و کسی را که بر مجموعهای از این روایات وقوف داشته است، عالم اسباب نزول تلقی میکردهاند. اما در دیدگاه متأخران، بر صرف گردآوری و تدوین روایات اسباب نزول، ارزش چندانی نهاده نمیشود و ارزیابی حدیث شناسانۀ روایات اسباب نزول و تعیین درجۀ اعتبار و ارجاع دقیق آنها به مآخذ، و کنار زدن روایاتی که مشتمل بر اسباب نزول نیستند، ضروری تلقی میگردد (نک : سیوطی، همان، 7-8) و شاید از همینروست که سیوطی اثر خود را در اسباب نزول بیسابقه خوانده است.
در سدههای اخیر، نگرش تحقیقی و اجتهادی دربارۀ علم اسباب نزول گسترش یافته، و بهویژه در قرن اخیر، دیدگاه علمای اسلامی نسبت به دانش اسباب نزول بیش از پیش متحول گردیده است. چنانکه معرفت اسباب نزول را تنها در مواردی بر مفسر فرض دانستهاند که فهم برخی اشارات قرآنی جز از طریق دانستن سرگذشت مربوط به آنها میسر نباشد، یا آنکه سبب نزول عبارت از حادثه یا واقعهای باشد که عموم آیات را تخصیص دهد، یا دلالت کلام خداوند را بر غیرظاهر آن روشن سازد، چنانکه فهم مراد و مقصود آیۀ قرآنی بدون توجه به آن سبب ممکن نباشد (دهلوی، 62؛ نیز نک : فیض، 3-4). آنان تأکید بر لزوم حفظ و ضبط انبوهی از روایات را که غالباً صحت آنها مورد تردید جدی است، به عنوان شرط لازم برای مفسر قرآن، اشتباهی بزرگ تلقی میکنند (نک : دهلوی، 67) و معتقدند که «اساساً مقاصد عالیۀ قرآن مجید که معارف جهانی و همیشگیند، در استفادۀ خود از آیات کریمۀ قرآن نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارند» (طباطبایی، قرآن در اسلام، 176؛ نیز نک : صالح، 141)، به این معنی که هرگاه دانستن نکتهای از اسباب نزول در فهم آیهای از قرآن دخیل بوده باشد، متن و سیاق آن آیه در بردارندۀ آن نکته خواهد بود (برای نمونه، نک : لسانی، 203-204؛ نیز صالح، 216) و اعتبار روایات اسباب نزول را به سازگاری آنها با متن و سیاق آیات قرآنی و دیگر قراین اعتقادی تاریخی، ادبی و غیر آن مشروط میسازند (طباطبایی، همانجا؛ هاشمی، 157-170؛ نیز نک : رشیدرضا، 5/ 321، جم ؛ طباطبایی، المیزان، 3/ 118، جم ).
در یکی از آثار متقدم امامیه ــ «تفسیر» منسوب به نعمانی ــ چنانکه گذشت، به جای اصطلاح «اسباب نزول» که در عصر تدوین علوم اسلامی مصطلح گردیده، تعبیر «اسباب التنزیل» به کار رفته است (ص 4؛ نیز نک : صدر، 330). این تعبیر، پیش از آنکه به معنای اسباب نزول بوده باشد، با توجه به سیاقی که در توضیح آن در متن یاد شده آمده است، به معنی اقسام تنزیل و شناخت آن، چون مکی و مدنی، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ بودن آیات است که دانستن آنها شرط اهلیت برای تفسیر قرآن است. دور نیست به همین لحاظ بوده باشد که با وجود تألیفات متنوع و متعدد از علمای شیعی در زمینۀ «مبهمات القرآن» (نک : سیوطی، الاتقان، 4/ 93-118) و «اسماء من نزل فیهم القرآن» (نک : همان، 4/ 119) ــ که تحت عموم شأن نزول آیات داخل است (نک : دنبالۀ مقاله) ــ در جایی که روایات اسباب نزول از طریق اهل سنت بالغ بر چندین هزار روایت است، از طرق شیعه بیش از چندصد روایت در این باره در دست نیست (طباطبایی، قرآن در اسلام، 173)؛ چنین مینماید که بسیاری از عالمان و مفسران شیعی از آنجا که در قاعدۀ فقهی اصالت عدم تداخل اسباب، عموم لفظ را معتبر میدانستهاند، نه خصوص سبب را (نک : بجنوردی، 3/ 181-217)، با همان دیدگاه اصولی یا اسباب نزول مواجه گردیدهاند.
نخستین مجموعههای تدوین یافته دربارۀ اسباب نزول را، ابن ندیم (ص 40)، از ابن عباس به روایت عکرمه (د 104ق/ 722م) و ضحاک (د 105ق) دانسته است. ابن مدینی (د 234ق/ 849م) به عنوان نخستین دانشمندی که به تألیف در اسباب نزول دست زده، مشهور شده است (همو، 153؛ سیوطی، همان، 1/ 107؛ حاجی خلیفه، 1/ 76)، اما با توجه به اینکه واحدی از کتاب ابن مدینی نامی نبرده، و سیوطی نیز چنین کتابی را ندیده است، برخی در اصل وجود آن تردید کردهاند (ریپین، 3). از دیگر آثار تألیف شده در این زمینه است: 1. کتابی در اسباب نزول از عبدالرحمان بن محمد (عیسیٰ) معروف به [ابو] مطرف اندلسی (د 402ق) که توسط ابونصر سیفالدین احمد اسبرتکینی به فارسی ترجمه شده بوده است (حاجی خلیفه، همانجا). نام این کتاب را القصص و الاسباب التی نزل من اجلها القرآن گفتهاند (شوراخ، 1/ 133؛ ریپین، 4). 2. اسباب النزول، اثر محمدبن اسعد قرافی. وی از کسانی است که پیش از واحدی در این زمینه تألیف نمودهاند (حاجی خلیفه، همانجا). 3. اسباب نزول القرآن یا به اختصار اسباب النزول، مشهورترین کتاب در علم اسباب نزول تألیف ابوالحسن علی بن احمد واحدی (د 462ق/ 1070م) است (حاجی خلیفه، همانجا؛ نیز GAL, I/ 411; GAL, S, I/ 730). برهانالدین ابراهیم بن عمر جعبری (د 732ق/ 1332م) این کتاب را مختصر کرده، و اسانید روایات آن را حذف کرده است (سیوطی، همانجا؛ نیز نک : ریپین، 6-7). 4. اسباب النزول، اثر قطبالدین راوندی (د 573ق/ 1117م) از عالمان امامیه که در شمار مآخذ بحار الانوار مجلسی بوده است (نک : مجلسی، 1/ 12). 5. بیان التنزیل، از آثار ابن شهرآشوب (د 588ق/ 1192م) یکی دیگر از عالمان امامیه که خود عنوان اثرش را الاسباب و النزول علی مذهب آل الرسول ذکر کرده است (نک : ابن شهرآشوب، 119؛ نیز برای توضیح، نک : ه د، 4/ 92). 6. اسباب النزول، از تألیفات ابن جوزی (د 597ق/ 1201م) (حاجی خلیفه، همانجا). 7. الاعجاب بیان الاسباب یا العجاب فی الاسباب، تألیف ابن حجر عسقلانی (د 852ق/ 1449م) (سیوطی، همانجا؛ حاجی خلیفه، 1/ 120). این کتاب به کوشش خالد سامرایی و یوسف مرعشلی در بیروت چاپ و منتشر شده است. 8. مدد الرحمان فی اسباب نزول القرآن، اثر قاضی زینالدین عبدالرحمان تمیمی داری (د 876ق/ 1471م) (بغدادی، 2/ 455). 9. لباب النقول فی اسباب النزول، اثر جامع و کمحجم سیوطی (د 911ق/ 1505م). این کتاب که مؤلف آن را با توجه به کم و کیف آن نام نهاده است، نمایانگر تحول علم اسباب نزول در سدههای 6-9ق است، و با متجاوز از 17 منبع که مؤلف بیش از واحدی در آن مورد استفاده قرار داده، مشهورترین و کارآمدترین کتاب اسباب نزول پس از کتاب واحدی است. این کتاب، بارها و از جمله در حاشیۀ تفسیر جلالین، به چاپ رسیده است (برای آثار سدههای بعد، نک : حسینی، 59).
گفتنی است که برخی از صاحبنظران کتب اسباب نزول را به دو قسم فراگیر و ویژه تقسیم کردهاند (همو، 46). چنانکه پیشتر اشاره شد، علمای شیعی در بحث از اسباب نزول، به ثبت و ضبط مجموعههایی از شأن نزول آیات در مناقب اهل بیت(ع) توجهی ویژه مبذول داشتهاند، توجهی که ابداً نباید آن را محدود به مؤلفان شیعی تلقی کرد، بلکه در میان آثار اهل سنت نیز از این دست تألیفات بسیار دیده میشود (نک : ابن شهرآشوب، 25، 141). از نمونههای اینگونه آثار میتوان اینها را برشمرد: 1. ما نزل فی اهل البیت(ع) من القرآن، اثر ابن جُحام محمد ابن عباس عالما امامی سدۀ 3ق (نک : ه د، 3/ 216). 2. ما نزل من القرآن فی امیرالمؤمنین(ع)، تألیف ابونعیم اصفهانی (د 430ق/ 1038م) از حافظان بنام اهل سنت (ابن شهرآشوب، 25). 3. ما نزل من القرآن فی علی بن ابیطالب(ع)، تألیف ابوعبیدالله محمد بن عمران مرزبانی (همو، 118). 4. الآیات المنزلة فی اهل البیت(ع)، تألیف ابن فحام (نک : ابن حجر، 2/ 251؛ نیز ه د، 4/ 381). 5. مختصر ما نزل من القرآن فی صاحب الزمان، تألیف احمدبن محمد بن عبیدالله جوهری (د 401ق/ 1011م) (ابن شهرآشوب، 20). 6. منار الحق، تألیف ابوالعباس احمد بن حسن بن علی فلکی طوسی مفسر (همو، 23). 7. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تألیف عبیدالله بن عبدالله حاکم حسکانی که به کوشش محمدباقر محمودی در بیروت (1393ق/ 1974م) به چاپ رسیده است (نیز برای فهرستهای تفصیلی، نک : آقابزرگ، 1/ 48، 49، 3/ 304، 414، جم ؛ حسینی، 50-59).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ ابن شهرآشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق/ 1961م؛ ابن منظور، لسان؛ ابن ندیم، الفهرست؛ بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، نجف، 1389ق/ 1969م؛ بغدادی، ایضاح؛ «تفسیر»، منسوب به نعمانی، ضمن بحارالانوار مجلسی، 1403ق/ 1983م؛ تهانوی، محمد اعلیٰ، کشاف اصطلاحات الفنون، کلکته، 1862م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حسینی، محمدرضا، «اسباب نزول القرآن، اهمیتها، طرقها، حجیتها، مصادرها»، ترائنا، قم، 1406ق، س 1، شم 4؛ دهلوی، احمد، الفوز الکبیر فی اصول التفسیر، ترجمۀ سلمان حسینی ندوی، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ رشیدرضا، محمد، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، بیروت، دارالمعرفة؛ زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، مصر، دار احیاء الکتب العربیه؛ زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالفکر؛ سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ همو، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواری، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، 1399ق/ 1979م؛ همو، «لباب النقول فی اسباب النزول»، همراه تفسیر القرآن العظیم، استانبول، دارالدعوه؛ شواخ، علی، معجم مصنفات القرآن الکریم، ریاض، 1403ق/ 1983م؛ صابونی، محمدعلی، التبیان فی علوم القرآن، بیروت، عالم الکتب؛ صالح، صبحی، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، 1968م؛ صدر، حسن، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، بغداد، شرکة النشر؛ صغیر، محمدحسین علی، تاریخ القرآن، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، تهران، 1394ق/ 1353ش؛ همو، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جماعة المدرسین؛ فخرالدین رازی، محمد، اسرار التنزیل، تهران، 1301ق؛ همو، التفسیر الکبیر، قاهره، 1302ق؛ فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، کتابخانۀ محمودی؛ قطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ لسانی فشارکی، محمدعلی، حاشیه بر مباحثی در علوم قرآن، تهران، 1361ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ «مقدمة کتاب المبانی»، ضمن مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، 1954م؛ واحدی نیشابوری، علی، اسباب النزول، به کوشش سیدجمیلی، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ هاشمی، حسین، «اسباب نزول در تفسیر المنار»، پژوهشهای قرآنی، 1374ش؛ مشهد/ قم، شم 1؛ نیز: